آیا رژیم غذایی باید هیجانانگیز باشد؟
اگر رژیمت هیجانانگیز نیست، یعنی اشتباه میکنی؟
تقریباً تمام اپلیکیشنها و صفحات مرتبط با رژیم غذایی بر «هیجانانگیز بودن رژیم» تأکید دارند. از برنامههایی که برای هر وعده غذایی، عکسهای رنگارنگ و ترکیبهای متنوع پیشنهاد میدهند تا مشاورانی که میگویند «اگر از دیدن غذایت هیجانزده نمیشوی، حتماً رژیمت شکست میخورد».
این پیام بارها و بارها تکرار میشود تا جایی که بسیاری از افراد باور کردهاند رژیم خوب باید جذاب و پر از هیجان باشد وگرنه «پایدار» نخواهد ماند.
اما آیا واقعاً این دیدگاه درست است؟ آیا هیجان در رژیم غذایی به تداوم کمک میکند یا همان دلیلی است که باعث شکستهای پیدرپی میشود؟
باور عمومی؛ رژیم باید جذاب و لذتبخش باشد تا تداوم یابد!
در ذهن بسیاری از افراد، رژیم باید چیزی شبیه ماجراجویی باشد؛ هر روز طعم جدید، شکل جدید و حس جدید. این باور ریشه در ترس از تکرار و بیحوصلگی دارد.
ترسی که بسیاری از افراد و اپلیکیشنهای فعال در زمینه کاهش وزن و بازاریابان صنایع غذایی با طراحیهای چشمنواز و وعدههای «رژیم بدون خستگی و یکنواختی» آن را تقویت کردهاند.
در ظاهر، این منطق ساده بهنظر میرسد: اگر از رژیم لذت ببری، آن را ادامه میدهی. اما در واقعیت، این هیجانِ مداوم همان چیزی است که مغز را وارد چرخهی دوپامینی میکند. چرخهای که در آن بدن بهجای دنبالکردن نیاز واقعی، بهدنبال بازتولید و بیشتر تولید کردن احساس لذت است.
⚠️ نتیجه؟ افزایش میل، هوس، و نهایتاً از دست دادن کنترل!
پرسش اساسی؛ آیا هیجان واقعاً به تداوم رژیم کمک میکند یا مانع آن است؟
اگر هیجان، کلید تداوم بود، پس چرا بیشترین شکست در رژیمها مربوط به همان برنامههایی است که بیشترین تنوع و جذابیت را دارند؟
شاید مسئله در نبود هیجان نیست، بلکه در وابستگی به هیجان است. وقتی مغز یاد میگیرد برای هر وعده، انتظار حس تازهای از لذت داشته باشد، دیگر سادگی وعده غذایی یا تکرار یک وعده غذا، نمیتواند رضایتش را جلب کند. درست مثل هر رفتار اعتیادآور دیگر.
در ادامه خواهیم دید که چگونه همین هیجانِ ظاهراً بیضرر، در سطح مغز به زبان دوپامین ترجمه میشود و چگونه با تحریک هوسهای غذایی، مسیر موفقیت در رژیم را منحرف میکند.
پیشنهاد برای مطالعه : دلایل بروز هوس غذایی و راههای کنترل آن در زندگی روزمره
وقتی مغز وارد بازی میشود؛ نقش دوپامین در میل به غذا
بدن ما برای زنده ماندن به غذا نیاز دارد؛ اما مغز ما فقط برای بقا غذا نمیخواهد، غذا را برای لذت هم میخواهد.
اینجا پای مادهای شیمیایی به نام دوپامین به میان میآید؛ ناقل عصبیای که احساس 🟢 انگیزه، 🟢 پاداش، 🟢 اشتیاق و 🟢 بیشتر خواستن را در مغز تنظیم میکند.
هر زمان که کاری برای بقا یا لذت انجام میدهیم، از خوردن گرفته تا ورزش، یادگیری یا حتی چککردن پیامها، میزان دوپامین در مغز بالا میرود. اما غذا، مخصوصاً غذاهای خوشطعم و پرانرژی، یکی از قویترین محرکهای دوپامینی است.
به همین دلیل، حتی فکر کردن به غذا یا دیدن تصویرش در شبکههای اجتماعی میتواند همان مسیرهای عصبی را فعال کند که با انجامدادن عمل واقعی خوردن فعال میشوند.

دوپامین چیست و چرا احساس لذت را با غذا پیوند میزند؟
دوپامین در واقع «مولکول لذت» نیست، بلکه مولکول انتظار لذت است. یعنی مغز هنگام دیدن، بوییدن یا فکر کردن به غذا، دوپامین ترشح میکند تا ما را به سمت عمل خوردن سوق دهد. در اصل، دوپامین عامل «اشتیاق» است نه «رضایت».
وقتی غذا میخوریم، سطح دوپامین موقتاً بالا میرود، اما خیلی زود پایین میآید. مغز برای بازگرداندن آن احساس، دوباره ما را تشویق به تکرار رفتار میکند.
در رژیمهای هیجانانگیز که هر وعده باید تجربهای تازه باشد، این چرخه بارها فعال میشود. بهمرور زمان، مغز نه به نیاز واقعی بدن، بلکه به حس تازه و جدید پاسخ میدهد.
❌ نتیجه این میشود که فرد دیگر بر اساس گرسنگی فیزیولوژیک نمیخورد، بلکه بر اساس هیجان ذهنی تصمیم میگیرد.
چرخهی پاداش، هیجان و شکست در رژیمهای غذایی
در کوتاهمدت، این حس هیجان میتواند انگیزه ایجاد کند. اما مغز انسان به محرکهای لذتآور عادت میکند.
بهعبارت ساده، هر بار که دوپامین بالا میرود، سطح پایهی تحمل نیز بالا میرود و برای تجربهی همان حس، به محرک قویتری نیاز پیدا میکنیم؛ غذایی با طعم بیشتر، دیزاین بشقاب زیباتر، تجربهای جدیدتر یا حتی وعدههای پرکالریتر.
به این پدیده Tolerance (تحمل) گفته میشود؛ و دقیقاً همان مکانیزمی است که در انواع اعتیاد هم دیده میشود.
وقتی رژیم بر پایهی «هیجان و تنوع» طراحی شود، این چرخهی پاداش و عادت بهتدریج فرد را از مسیر نظم و ثبات خارج میکند.
در نتیجه، همانطور که دوپامین بالا میرود، احتمال شکست در رژیم نیز بیشتر میشود، چون مغز بهجای هدف اصلی (سلامت)، به دنبال حس بعدی لذت میگردد.
مسیر عصبی پاداش (VTA → Nucleus Accumbens) به زبان ساده

برای درک سادهتر، تصور کنید در مغز مسیری بهنام سیستم پاداش وجود دارد. این مسیر از ناحیهای به نام Ventral Tegmental Area (VTA) آغاز میشود و به بخش دیگری بهنام Nucleus Accumbens میرسد.
وقتی چیزی را تجربه میکنید که برایتان لذتبخش است، مثلاً مزهی غذای مورد علاقهتان، سلولهای عصبی در VTA پیامهایی از دوپامین آزاد میکنند. این پیامها به Nucleus Accumbens میرسند و حس انگیزه و پاداش را ایجاد میکنند.
🧠 در این حالت، مغز یاد میگیرد: «این رفتار لذت داشت، پس تکرارش کن.»
به همین دلیل است که رژیمهای پرهیجان، حتی اگر سالم شروع شوند، بهمرور به وابستگی رفتاری تبدیل میشوند، چون مغز فرد به دنبال حس لذت حرکت میکند و نه برای نتیجهی سلامتی.
پیشنهاد برای مطالعه : درمان هوسهای غذایی: بهترین راهکارهای علمی و خانگی
هیجان و هوسهای غذایی؛ دو روی یک سکه
هیجان در رژیم غذایی و هوسهای غذایی، در ظاهر دو مفهوم جدا بهنظر میرسند؛ یکی مربوط به «احساس لذت از غذا» و دیگری مربوط به «میل غیرقابلکنترل به خوردن».
اما در واقع، هر دو از یک منبع مشترک در مغز تغذیه میشوند: سیستم پاداش دوپامینی.
همان مسیری که باعث میشود از تجربهی غذا لذت ببریم، در صورت تحریک مکرر، به منبعی از میل و وابستگی تبدیل میشود.
چرا هیجانِ رژیم به تحریک هوسها منجر میشود
وقتی فرد رژیم خود را طوری طراحی میکند که هر وعده باید خاص، متنوع و جذاب باشد، مغز در هر نوبت وعدهی غذایی منتظر یک تحریک تازه است.
این انتظار، خودش محرک ترشح دوپامین است.
اما بهمرور زمان، مغز یاد میگیرد که غذا فقط برای تأمین انرژی نیست، بلکه ابزاری برای دریافت حس جدید است.
در این شرایط، حتی وقتی بدن گرسنه نیست، ذهن میتواند با یادآوری مزه، بو یا تصویر یک غذا، چرخهی پاداش را فعال کند و همان حس هوس شکل بگیرد.
در نتیجه، رژیمهایی که بر پایهی هیجان طراحی میشوند، ناخواسته مسیر افزایش هوسهای غذایی را فعال میکنند.
هیجان زیاد یعنی تحریک زیاد؛ و تحریک زیاد یعنی مغزی که هیچوقت احساس رضایت کامل نمیکند.
پیشنهاد برای مطالعه : تکنیکهای ذهنآگاهی و آرامسازی برای درمان هوسهای غذایی
تفاوت بین گرسنگی واقعی و هوس دوپامینی

✔️ گرسنگی واقعی از بدن میآید؛ از نیاز سلولها به انرژی. در این حالت، نشانهها معمولاً تدریجیاند: صدای معده یا ضعف بدنی.
❌ اما هوس دوپامینی از ذهن میآید؛ ناگهانی، هیجانی و معمولاً به یک غذای خاص محدود است؛ مثلاً فقط شیرینی، فقط چیپس یا فقط شکلات.
در گرسنگی واقعی، هر غذایی میتواند پاسخ باشد؛ اما در هوس دوپامینی، ذهن بهدنبال احساس خاصی است، نه تغذیهی واقعی.
این همان نقطهای است که رژیمهای پرهیجان به مشکل برمیخورند؛ چون دائماً ذهن را بین حالت «انتظار لذت» و «احساس ناکافی بودن» جابهجا میکنند.
وقتی مغز بهدنبال «احساس» میگردد، نه غذا
در این وضعیت، غذا دیگر صرفاً خوراک نیست، بلکه راهی برای تجربهی هیجان است.
مغز بهجای اینکه بپرسد «بدنم چه میخواهد؟» میپرسد: «چه چیزی حال مرا بهتر میکند؟»
این همان نقطهای است که هیجان رژیم به وابستگی احساسی به غذا تبدیل میشود.
هرچه فرد بیشتر از غذا برای حس بهتر استفاده کند، سیستم دوپامینی حساستر و ناپایدارتر میشود و احساس رضایت واقعی، کوتاهتر و زودگذرتر.
مثالهای رفتاری از این چرخه در رژیمهای پرهیجان
◀️ فردی که با اشتیاق رژیمش را شروع میکند و هر وعده را با عکس، دستور جدید و حس تازگی همراه میسازد، اما پس از چند هفته احساس خستگی و بیحوصلگی میکند، چون مغز دیگر به آن سطح از تحریک پاسخ نمیدهد.
◀️ کسی که با دیدن ویدیوهای آشپزی یا تصاویر غذا در شبکههای اجتماعی، ناگهان احساس گرسنگی یا میل شدید به خوردن پیدا میکند، حتی بعد از وعدهی کامل.
◀️ کسی که بدون گرسنگی، صرفاً برای «عوض شدن حالش» به سراغ خوردن میانوعدههای رنگارنگ میرود.
در تمام این موارد، مسئله نه در نیاز بدن بلکه در انتظار ذهن است.
هیجان بیشازحد، مغز را شرطی میکند تا خوردن را با حس بهتر بودن برابر بداند و همین شرطیسازی، مسیر بازگشت به عادتهای غذایی قدیمی را هموار میکند.
پیشنهاد برای مطالعه : مغز شرطی شده چیست؟ چطور باید آن را رفع کنیم؟
چرا رژیمهای پرهیجان معمولاً ناپایدارند؟
در آغاز هر رژیم پرهیجان، حس تازگی و انگیزه بالاست.
هر وعده شبیه تجربهای جدید است و مغز از دریافت پاداشهای سریع لذت میبرد.
اما درست مثل هر محرک لذتبخش دیگر، مغز به این تحریک عادت میکند.
چیزی که در ابتدا هیجانانگیز بود، پس از مدتی «عادی» میشود و برای فردی که در پی تجربهی هیجانانگیز از غذا و رژیم غذایی است، همین لحظه، نقطهی آغاز شکست است.
پدیدهی تحمل (Tolerance) و نیاز به لذت بیشتر
پدیدهی تحمل یعنی کاهش حساسیت مغز به لذت تکرارشونده.
وقتی مغز بارها و بارها در معرض دوپامین ناشی از هیجان و تنوع غذایی قرار میگیرد، گیرندههای دوپامینی برای محافظت از تعادل داخلی (Homeostasis) فعالیت خود را کاهش میدهند.
در نتیجه، غذای قبلی که تکراری شده، دیگر همان حس را ایجاد نمیکند.
در این مرحله، فرد ناخودآگاه بهدنبال راهی برای بازگرداندن حس اولیه میگردد؛ مثلاً با افزودن چاشنی بیشتر، امتحان دستورهای پیچیدهتر یا خوردن حجم بالاتر از همان غذا.
بهظاهر هنوز «در رژیم» است، اما در عمل در چرخهی لذت و جبران گرفتار شده است.
به همین دلیل، بسیاری از رژیمها نه بهدلیل کمارادهبودن فرد، بلکه بهدلیل خستگی دوپامینی مغز از هیجانهای مکرر شکست میخورند.
هیجان لحظهای در برابر نظم پایدار
هیجان، سوختی زودگذر است؛ نظم، منبعی پایدار.
کسانی که رژیم خود را بر پایهی احساسات لحظهای بنا میکنند، هر بار به محرک بیرونی نیاز دارند تا ادامه دهند: بشقاب زیبا، دستور جدید، مزهی متفاوت یا عددی تازه روی ترازو.
اما نظم از درون میآید؛ از تعهد به هدف، نه از تحریک بیرونی.
وقتی غذا به بخش قابلپیشبینی و منظم زندگی تبدیل شود، مغز دیگر نیازی به پاداش سریع ندارد.
سطح انرژی، تمرکز و رضایت ذهنی در طول روز یکنواختتر میشود و احتمال لغزشهای هیجانی کاهش مییابد.
✔️ در واقع، موفقیت در رژیم یعنی کنار گذاشتن لذتهای زودگذر و رسیدن به آرامشی پایدار که از نظم و ثبات بهدست میآید.
چگونه تنوع زیاد باعث از دست دادن کنترل میشود؟
تنوع در رژیم غذایی اگر هدفمند و علمی نباشد، میتواند به بزرگترین دشمن کنترل تبدیل شود.
تحقیقات نشان دادهاند که هرچه محرکهای غذایی متنوعتر باشند، ترشح دوپامین در پاسخ به هر وعده بیشتر میشود؛ پدیدهای که «sensory-specific satiety» را بهتعویق میاندازد، یعنی فرد دیرتر احساس سیری میکند.
❌ در نتیجه، تنوع بیشازحد نهتنها مانع خستگی نمیشود، بلکه میل به ادامهی خوردن را بیشتر میکند.
به همین دلیل است که وعدههای ساده، تکراری و بدون تحریک زیاد، در عمل به تنظیم بهتر اشتها و کنترل پایدارتر رفتار غذایی منجر میشوند.
در واقع، شکست رژیمهای پرهیجان نه حاصل ضعف اراده، بلکه نتیجهی طراحی اشتباه است؛ طراحیای که با اصول نوروشیمی مغز در تضاد است و با وعدهی هیجان بیپایان، مغز را از تعادل دور میکند.
نظم و پیشبینیپذیری؛ کلید موفقیت واقعی

موفقیت در رژیم غذایی، برخلاف آنچه بسیاری تصور میکنند، در جذابیت، تنوع یا حس تازگی نیست — در نظم است.
مغز انسان با پیشبینی آرام میگیرد، نه با غافلگیری.
وقتی 🟢 وعدهها، 🟢 ساعت خوردن و 🟢 انتخاب غذاها قابلپیشبینی باشند، بدن و ذهن در وضعیت ثبات قرار میگیرند؛ در نتیجه، تصمیمگیری آسانتر و رفتار غذایی قابلکنترلتر میشود.
رژیمهای موفق چه ویژگیهایی دارند؟
رژیمهای موفق معمولاً ساده، تکرارشونده و دارای چارچوب مشخصاند.
این رژیمها تمرکز را از «هیجان غذا» به «تعهد به هدف» منتقل میکنند.
افرادی که به چنین الگوهایی پایبندند معمولاً:
- در طول روز تصمیمات غذایی کمتری میگیرند (کاهش decision fatigue)،
- احساس گرسنگی و سیریشان قابل پیشبینیتر است،
- و انگیزهشان برای ادامه از احساس پیشرفت میآید، نه از تحریک بیرونی.
این سادگی بهمعنای محرومیت نیست، بلکه نشانهی بلوغ در رفتار غذایی است؛ یعنی غذا دیگر مرکز توجه زندگی نیست، بلکه ابزاری برای عملکرد بهتر ذهن و بدن است.
تأثیر نظم بر هورمونهای گرسنگی و تمرکز ذهنی
دیسیپلین یا پیروی از یک برنامهی منظم و ازپیشتعیینشده در وعدهها، مستقیماً بر هورمونهای گرسنگی و سیری مانند گرلین و لپتین تأثیر میگذارد.
وقتی زمان خوردن و ترکیب وعدهها ثابت باشد، ترشح این هورمونها نیز با ریتم منظمتری انجام میشود.
در نتیجه، احساس گرسنگی و سیری قابلپیشبینیتر شده و از نوسانات شدید 🟣 قند خون، 🟣 خستگی یا 🟣 پرخوری ناگهانی جلوگیری میشود.
از طرف دیگر، مغز نیز از این ثبات سود میبرد. مطالعات نشان دادهاند که پیشبینیپذیری غذایی، 🟢 تمرکز، 🟢 خلقوخو و 🟢 تصمیمگیری منطقی را تقویت میکند.
بهبیان ساده، هرچه مغز کمتر درگیر تصمیمهای لحظهای دربارهی «چه بخورم» باشد، انرژی بیشتری برای کنترل رفتار و تمرکز ذهنی دارد.
پیشنهاد برای مطالعه : هورمونها و هوس غذایی: چگونه با تعادل هورمونی ولع خوردن را کنترل کنیم؟
نقش وعدههای ساده و تکراری در ثبات متابولیک
وعدههای ساده و تکراری، بدن را از نوسانات متابولیکی محافظت میکنند.
وقتی ترکیب مواد غذایی در وعدهها نسبتاً مشابه است، ترشح انسولین، سطح قند خون و سیگنالهای متابولیک نیز منظمتر میشوند.
این وضعیت برای 🟢 کاهش التهاب، 🟢 بهبود حساسیت به انسولین و 🟢 حتی سلامت دستگاه گوارش مفید است.
به همین دلیل، افرادی که سبک غذاییشان بر پایهی وعدههای ثابت و کنترلشده است، معمولاً انرژی پایدارتر، خلق بهتر و تمرکز ذهنی بالاتری دارند.
این همان ثباتی است که در رژیمهای پرهیجان، بهدلیل نوسان دائمی بین تحریک و فروکش، از بین میرود.
نمونهی ساختار رژیم پایدار و ساده
یک رژیم پایدار نیازی به فهرستهای طولانی یا دستورهای پیچیده ندارد. ساختارش میتواند بهسادگی زیر باشد:
| وعده | زمان تقریبی | ترکیب اصلی | هدف فیزیولوژیک |
|---|---|---|---|
| صبحانه | ساعت ۸ | پروتئین (تخممرغ یا لبنیات)، چربی سالم، فیبر | کنترل قند خون و افزایش تمرکز صبحگاهی |
| ناهار | ساعت ۱۳ | پروتئین، سبزیجات پخته یا خام، غلات کامل | حفظ انرژی پایدار و سیری |
| شام | ساعت ۱۸–۱۹ | سبزیجات و منبع پروتئینی، مقدار کمی میوه | تسهیل هضم، خواب بهتر و ورود به مرحلهی فستینگ شب تا صبح |
| میانوعده (در صورت نیاز) | بین وعدهها | آجیل یا لبنیات بدون افزودنیها و کمی میوه | تنظیم قند خون در شرایط فعالیت زیاد |
در چنین ساختاری، مغز بهجای تمرکز بر «هیجان غذا»، بهآرامی خود را با ریتم ثابت و متعادل هماهنگ میکند.
نتیجه، احساسی از کنترل، تمرکز و سبکی ذهنی است که در رژیمهای پرهیجان هرگز پایدار نمیماند.

از هیجان تا تعادل؛ بازسازی رابطهی سالم با غذا
رژیم سالم یعنی بازگرداندن قدرت انتخاب به خود فرد؛ یعنی اینکه دیگر غذا منبع احساسات نباشد، بلکه ابزار سلامتی و سبک زندگی سالم شود.
بسیاری از افراد وقتی رژیم میگیرند، بهدنبال همان هیجان و انگیزهای هستند که از غذاهای پر از چربی، شکر و نمک یا پرکالری دریافت میکردند.
اما راز موفقیت در رژیم این است که هیجان و انگیزهات را از چیزهای دیگری در زندگی بگیری، نه از خوردن و تجربههای غذایی مداوم.
انتقال هیجان از بشقاب به زندگی
وقتی فرد یاد میگیرد لذت، انگیزه و هیجان را از مسیرهای دیگر تجربه کند، مثلاً از ⭕ رشد شخصی، ⭕ روابط معنادار، ⭕ ورزش یا ⭕ یادگیری چیزهای جدید، مغز بهتدریج از وابستگی به پاداش غذایی فاصله میگیرد.
این جابهجایی، در واقع نوعی «بازآموزی سیستم پاداش» است؛ دوپامینی که پیشتر از مزهی غذا آزاد میشد، حالا از حس پیشرفت و رضایت در سایر جنبههای زندگی آزاد میشود.
به همین دلیل، افرادی که سبک زندگی سالمی دارند و هیجان خود را از فعالیتهای ذهنی یا اجتماعی دریافت میکنند، کمتر دچار هوسهای غذایی و پرخوری هیجانی میشوند.
غذا دیگر منبع اصلی شادی نیست، بلکه بخشی از یک زندگی متعادل است.
پیشنهاد برای مطالعه : غذاهای مفید برای سبک زندگی سالم: چه بخوریم و از چه غذاهایی پرهیز کنیم؟
غذا بهعنوان سوخت، نه ابزار سرگرمی

وقتی غذا از جایگاه «منبع هیجان» به جایگاه «منبع انرژی» بازگردد، رابطهی ما با آن سالمتر و سادهتر میشود.
در این نگاه، وعدههای غذایی دیگر وسیلهای برای هیجان یا پاداش نیستند، بلکه بخشی عادی از مراقبت روزانهاند؛ ساده، ضروری و بیهیاهو، درست مثل خواب یا نفس کشیدن.
افرادی که به این مرحله میرسند، متوجه میشوند نیازی نیست رژیمشان جذاب یا متنوع باشد تا ادامهاش دهند.
ثبات، آرامش و حس کنترل در بدنشان بهخودیخود لذتآفرین است.
هیجان واقعی در زندگی آنها به مسیر رشد، خلق و تجربههای انسانی بازمیگردد، نه به بشقاب غذا.
جمعبندی
موفقیت واقعی در نظم و پیشبینیپذیری است، نه هیجان.
هیجان میتواند آغازگر باشد، اما تداوم نمیآفریند و به ایجاد هوسهای غذایی جدید و تشدید هوسهای غذایی قدیمی منجر میشود.
رژیمهای پرهیجان ذهن را اسیر دوپامین و بدن را از ثبات دور میکنند.
موفقیت در رژیم غذایی نه در هیجان دستورهای غذایی است و نه در جذابیت وعدهها؛ در سادهسازی، ثبات و پیروی از برنامه با انضباط کامل است.
در این مسیر، غذا دیگر وسیلهی هیجان نیست؛ منبعی است برای تولید انرژی و مواد مغذی.
درباره دکتر نهال حبیبی
دکتر نهال حبیبی استاد دانشگاه آدلاید، دارای دو فوقدکترا در حوزههای تغذیه و تصمیمگیریهای سلامت است و عضو نهادهای علمی معتبر بینالمللی میباشد که با بیش از ۱۳ سال تجربه و تحقیق و تدریس، در حوزه تغذیه، رژیمدرمانی، ورزش، لایفاستایل و نوروساینس به افراد زیادی کمک کرده تا سبک زندگی سالم، هدفمند و پایدار بسازند. رزومه دکتر نهال حبیبی
نوشتههای بیشتر از دکتر نهال حبیبی
دیدگاهتان را بنویسید